جدول جو
جدول جو

معنی متصاعد شدن - جستجوی لغت در جدول جو

متصاعد شدن
(شَ / شِ کَ دَ)
بلند شدن و برآمدن. (ناظم الاطباء) : آتش غیرت در نهاد او متصاعد شد و عزم انتقام مصمم کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 39)
لغت نامه دهخدا
متصاعد شدن
بلند شدن و برآمدن
تصویری از متصاعد شدن
تصویر متصاعد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
متصاعد شدن
بلند شدن، برخاستن، بالا رفتن، صعود کردن، برآمدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پاسخ یافتن، کناره گرفتن، بازنشسته شدن، پذیرفتن، باز ایستادن از کار کناره گرفتن، قبول کردن مجاب شدن، بازنشسته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقاعد نشدن
تصویر متقاعد نشدن
زیر بار نرفتن نپذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
بازنشست شدن، بازنشسته شدن
متضاد: شاغل بودن، از کار کناره گیری کردن، راضی شدن، قانع شدن، مجاب شدن، پذیرفتن، قبول کردن
متضاد: رد کردن، نپذیرفتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دوبرابر شدن، دوچندان گشتن، افزایش یافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ایجاد کردن، ساطع کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مناسب شدن، موافق شدن، سازگار شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد